جواد قارایی: «اینترنشنال» زبان کثیف رژیم اسرائیل است از پایین خیابان تا محرم | مستند‌هایی برای زنده‌نگه‌داشتن حافظه شهری مشهد محسن چاوشی، علاج، دغدغه وطن و ادعایی که بی‌پاسخ نماند پیکر بامداد بیات روی دوش حامی و مانی رهنما تشییع شد + فیلم شاعر قطعه «علاج» محسن چاوشی: هدف غایی ما امیدبخشی و غرورآفرینی میان مردم بود چرا فیلم «زیبا صدایم کن» با وجود موفقیت در جشنواره، در گیشه شکست خورد؟ | «خسرو» تنها ماند نمایشگاه «گلاب اشک» در نگارخانه رضوان مشهد | زیبانویسی اشعار عاشورایی، ماندگاری در ذهن مردم مدیرکل دفترموسیقی درگذشت «بامداد بیات» را تسلیت گفت علیرضا خمسه و غزل شاکری بخش فیلم جشنواره «۲۵» را داوری می‌کنند شهردار مشهد: شهرآرا در جنگ ۱۲‌ روزه تحمیلی، رسانه‌ای امین و پای‌کار بود تعطیلی سینما‌های خراسان رضوی تا پایان روز دوازدهم محرم ۱۴۰۴ چند برش از زندگی مرتضی کاخی که چندی پیش در بی خبری درگذشت | او وحشتناک ایران را دوست داشت عضویت رایگان در مراکز کانون پرورش فکری کودک و نوجوان خراسان رضوی ۱۴۰۴ + جزئیات «شکارگاه» از فیلیمو؛ وقتی تاریخ رازآلود می‌شود «رضا مردانی» مدیرکل هنر‌های نمایشی شد تصویربرداری سریال سبزواران در تهران آغاز شد
سرخط خبرها

یار یکدانه من ...

  • کد خبر: ۱۴۶۲۳۳
  • ۲۹ دی ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۷
یار یکدانه من ...
نقره خانم چه بر سر عشق و همزیستی و دل شریکی می‌آید که بعد سنواتی مرد نوعی و زن نوعی یخ می‌کند، دل به زندگی نمی‌دهد و بر تنور محبت هیزمی نمی‌اندازد.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

امروز شهین خانم زوجه  میرزا محمودخان دق الباب کردند، به همایون فرمودیم وارد شود، اذن شرفیابی دادیم، کلی کبری صغری و شهرام بهرام چید من بعد ذلک عارض شدند میزمحمودخان گویا پنهانی تجدید فراش کرده و زوجه‌ای دیگر اختیار فرموده اند، فوق النهایه ملول گشته بعد رفتن شهین خانم بر احوالات این زن نجیبه شریفه گریستیم... می‌گویم نقره خانم چه بر سر عشق و همزیستی و دل شریکی می‌آید که بعد سنواتی مرد نوعی و زن نوعی یخ می‌کند، دل به زندگی نمی‌دهد و بر تنور محبت هیزمی نمی‌اندازد...

حرف‌های شهین خانم را شنیدیم... البت یقین نداشت، می‌گفت گمان می‌بریم... گفتیم بعض گمان گناه است از کجا می‌گویید؟ عارض شدند طبیب دندان رفته روکش نو گذاشته، عطر و ا دکلانی شده، زود می‌رود دیر می‌آید... پریروز هم صادق شاگردش راپورت آورده پشت تلیفون عزیزم عزیزم می‌بسته به خیک یکی آن طرف خط ... پرسیدیم دل به زندگی نمی‌دهد؟

محبت نمی‌کند؟ خرجی نمی‌دهد؟ عارض شدند نه همه چیز مقبول است... من یقین دارم ریگی به کفش دارد... شهین خانم که مرخص شدند به همایون گفتیم ماسماسک میرزامحمودخان را بگیرد وصل کند، صحبت کرده به حضور طلبیدیم، رسیدند. من بعد چای دوم طرح موضوع کردیم، قند به حلقش پرید از خنده، عرض کردند ما مدتی سیگار می‌کشیدیم، چندبار شهین جان فرمودند ترک کن گفتیم چشم یک ماه گذشت تا ترک کردیم من بعد ذلک دیدیم دندان هایمان داغان شده رفتیم دندان نو انداختیم و ترگل ور گل کنیم که خوشش بیاید...

ریش خاراندیم که‌ای دل غافل، این طفلی برای چفت و بست دادن به زندگی اش این گونه به آب و آتش زده و طفلی زنش برداشت دیگر کرده... میرزا محمود خان را مرخص کرده به همایون فرمودیم تو گمان می‌کنی چرا این گونه شده؛ فدوی عارض شدند: حرف نزدن تصدق حرف نزدن... از بس توی این ماسماسک هاییم کم گپ می‌زنیم... کم حرف زدن فتنه در قبا پنهان دارد...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->