سیروس الوند نشان درجه یک هنر را دریافت کرد نماوا در روزهای پیش رو باز می‌گردد انیمیشن کوتاه «آتل» در راه جشنواره دچی مینوتی ایتالیا درباره محمد بیک‌زاده؛ پژوهشگر خراسانی که تهیه‌کنندگی سریال امام‌علی(ع) را به عهده داشت پدرو آلمودووار، فیلم‌ساز اسپانیایی، فیلم «کریسمس تلخ» را می‌سازد ایستاده همچون کوه | به یاد حمید سبزواری، پدر شعر انقلاب، ‌در نهمین سالگرد درگذشت او نمایش آثار مهرجویی، بیضایی و فرهادی در جشنواره «سینما ریترواتو» ایتالیا ویژه‌برنامه‌های رادیو به مناسبت عید غدیر+ زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ فیلم پیرپسر در اولین روز اکران میلیاردی شد! | نگاهی به آمار فروش فیلم‌های روی پرده عقد یک تفاهم‌نامه‌ برای تسهیل امور بیمه‌ای اصحاب رسانه نامزد‌های دو بخش جشن منتقدان سینما معرفی شدند + اسامی فیلم «مرد بارانی» بری لوینسون، نسخه ویژه نابینایان، منتشر می‌شود نگاهی به سریال‌های نمایش خانگی که در انتظار فصل دوم آنها هستیم معرفی برگزیدگان بخش هوش مصنوعی جشنواره مقاومت ارکستر سمفونیک تهران با «اکتبر ۱۹۰۴» روی صحنه می‌رود
سرخط خبرها

یار یکدانه من ...

  • کد خبر: ۱۴۶۲۳۳
  • ۲۹ دی ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۷
یار یکدانه من ...
نقره خانم چه بر سر عشق و همزیستی و دل شریکی می‌آید که بعد سنواتی مرد نوعی و زن نوعی یخ می‌کند، دل به زندگی نمی‌دهد و بر تنور محبت هیزمی نمی‌اندازد.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

امروز شهین خانم زوجه  میرزا محمودخان دق الباب کردند، به همایون فرمودیم وارد شود، اذن شرفیابی دادیم، کلی کبری صغری و شهرام بهرام چید من بعد ذلک عارض شدند میزمحمودخان گویا پنهانی تجدید فراش کرده و زوجه‌ای دیگر اختیار فرموده اند، فوق النهایه ملول گشته بعد رفتن شهین خانم بر احوالات این زن نجیبه شریفه گریستیم... می‌گویم نقره خانم چه بر سر عشق و همزیستی و دل شریکی می‌آید که بعد سنواتی مرد نوعی و زن نوعی یخ می‌کند، دل به زندگی نمی‌دهد و بر تنور محبت هیزمی نمی‌اندازد...

حرف‌های شهین خانم را شنیدیم... البت یقین نداشت، می‌گفت گمان می‌بریم... گفتیم بعض گمان گناه است از کجا می‌گویید؟ عارض شدند طبیب دندان رفته روکش نو گذاشته، عطر و ا دکلانی شده، زود می‌رود دیر می‌آید... پریروز هم صادق شاگردش راپورت آورده پشت تلیفون عزیزم عزیزم می‌بسته به خیک یکی آن طرف خط ... پرسیدیم دل به زندگی نمی‌دهد؟

محبت نمی‌کند؟ خرجی نمی‌دهد؟ عارض شدند نه همه چیز مقبول است... من یقین دارم ریگی به کفش دارد... شهین خانم که مرخص شدند به همایون گفتیم ماسماسک میرزامحمودخان را بگیرد وصل کند، صحبت کرده به حضور طلبیدیم، رسیدند. من بعد چای دوم طرح موضوع کردیم، قند به حلقش پرید از خنده، عرض کردند ما مدتی سیگار می‌کشیدیم، چندبار شهین جان فرمودند ترک کن گفتیم چشم یک ماه گذشت تا ترک کردیم من بعد ذلک دیدیم دندان هایمان داغان شده رفتیم دندان نو انداختیم و ترگل ور گل کنیم که خوشش بیاید...

ریش خاراندیم که‌ای دل غافل، این طفلی برای چفت و بست دادن به زندگی اش این گونه به آب و آتش زده و طفلی زنش برداشت دیگر کرده... میرزا محمود خان را مرخص کرده به همایون فرمودیم تو گمان می‌کنی چرا این گونه شده؛ فدوی عارض شدند: حرف نزدن تصدق حرف نزدن... از بس توی این ماسماسک هاییم کم گپ می‌زنیم... کم حرف زدن فتنه در قبا پنهان دارد...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->